کرونا هم نتوانسته گروه مردمی «پایان کارتنخوابی وصال» را تعطیل کند و خللی در رسیدن آنها به هدفشان ایجاد کند. این شنبه هم مانند دیگر شنبههای سال در یکی از کوچههای سرشور دور هم جمع شدهاند و با رعایت پروتکلهای بهداشتی مشغول پخت و پز برنج و قیمهشان هستند. تعداد کمی در آشپزخانه حضور دارند و بقیه در فضای باز کارهایشان را انجام میدهند، چون معتقدند آنها هم برادران و خواهرانشان هستند و باید مراقب سلامتیشان باشند.
به میان جمعشان میرویم تا گفتوگویی با این گروه 7ساله داشته باشیم، اما بهدلیل مسائل بهداشتی اجازه ورود به آشپزخانه را نمیدهند و میگویند در گوشه حیاط بایستید و گفتوگو کنید. هر چند ترجیحشان بر این است که گمنام بمانند و فقط گروه معرفی شود، اما با اصرار نامهایشان را برای گفتوگو میپرسیم.
«احمد دستپرور» از خیّران قدیمی گروه درباره حضورش در این خانه میگوید: ما گروهی مردمی هستیم که هفتهای یکبار در این مکان دور هم جمع میشویم و با کمک یکدیگر یک وعده غذایی آماده میکنیم و به حومه شهر مانند کال اسماعیلآباد، جاده قدیم، قلعه ساختمان، انتهای سیدی و... برای کارتنخوابها، همانهایی که سقف روی سرشان نیست میبریم و غذا را بین آنها توزیع میکنیم. در واقع این غذا بهانهای است تا با آنها ارتباط برقرار کنیم و بتوانیم آنها را به اردوگاه ترک اعتیاد ببریم. وی ادامه میدهد: گروهی در فضای مجازی داریم.
با آنها صحبت میکنیم آیا حاضرند بروند به اردوگاه ترک کنند. حدود 7سال قبل در یکی از کوچههای تهران یکی از همین کارتنخوابها از یک نفر درخواست غذا میکند، او میرود و از خانهاش که همان نزدیکی بوده برایش غذا میآورد، اما وقتی میآید با جسم بیجان او روبهرو میشود و میفهمد، کارتنخواب بهدلیل گرسنگی فوت کرده است. از آن شب تصمیم میگیرد در حد توانش غذا بپزد و بین کارتنخوابها توزیع کند، کم کم دوست و آشنا به کمکش میآیند و گروهی از خیّران را تشکیل میدهند. بعد از آن در 23شهر دیگر هم خیّران همکاری میکنند و بهطور همزمان این پویش مردمی راهاندازی میشود. ما هم ابتدا حدود 10نفر بودیم، هر یک از ما دوست و آشنایش را هم عضو کرد و امروز بیش از 700الی 800نفر در گروه ما با نام «پایان کارتن خوابی وصال» عضو هستند که 40نفرشان خیّر ثابت هستند.
دستپرور میافزاید: در این 7سال هیچ وقت لنگ نماندهایم و هر هفته این برنامه برگزار میشود و حدود 300 الی 400 غذا بینشان تقسیم میکنیم. به لطف پروردگار حداقل هفتهای 2نفر الی 3نفر را برای ترک به اردوگاه میببریم. تنها مشکلی که داریم برخی از این افراد بعد از ترک سرگردان میشوند و جایی برای رفتن ندارند برای همین دوباره به همان فضا برمیگردند، البته افرادی هم هستند که به آغوش خانواده برمیگردند که همان برای ما لذتبخش است.
«امید سنوعی» که مدت 5سال است به این گروه ملحق شده، میگوید: برای انجام اینکار نیاز به دلیل خاصی نیست. آنها همنوعان ما هستند و ما در قبالشان وظیفه داریم، نمیتوانیم بیتفاوت از کنارشان بگذریم. غذا بهانه است تا به آنها نزدیک شویم و در حد توان کمکشان کنیم.
خدا را شاکریم که تاکنون موفق بوده و توانستهایم هفتهای 2 تا 3نفر را به اردوگاه ترک ببریم. به نظر ما اگر معتادان خوب شوند دیگر نه کودک کار داریم و نه خانواده بدسرپرست، معتاد که پاک شود خودش و خانوادهاش نجات پیدا میکنند و به دنبال آن اطرافیانش و در نهایت جامعه هم نجات پیدا میکند، کاری بزرگتر از این نیست.
وی ادامه میدهد: در ابتدا تعداد زیادی نبودیم، اما به لطف خدا کم کم گروهها افزایش پیدا کرد و علاوه بر شنبهها، دوشنبهها و چهارشنبهها در مکانهای دیگر برای کارتنخوابها پخت غذا دارند. خوشبختانه فرهنگ و نگاه مردم عوض شده است و مردم از این نوع کارها استقبال میکنند. ما باید بپذیریم معتادان بیمار هستند و به آنها محبت کنیم، این راه جواب میدهد. ما آنها را با انجمنهای 12قدمی آشنا میکنیم تا راه و روش خوب زندگی کردن را یاد بگیرند.
سنوعی توصیه میکند: برای یکبار هم که شده سری به این مکانها بزنید تا قدر زندگی و اطرافیانتان را بدانید. شاید باورش سخت باشد که در چندصد متری محل زندگیتان این افراد زندگی میکنند. یادم نمیرود سال گذشته فصل زمستان در جمع کارتنخوابها کودک دوسالهای را دیدم که از سرما در بغل مادرش مرده بود.
آدمهایی را میبینید که زمین را کندهاند و در زمین میخوابند یا از شدت سرما تا صبح سگ را بغل میگیرند، آنها شرایط سختی دارند و ناامید از همه جا، ما میتوانیم به آنها کمک کنیم، شاید سخت باشد اما ناممکن نیست. هر هفته یک نفر را هم از این جمع بیرون بیاوریم.
وی تعریف میکند: در زمستان زنی کنار تپه خاکی را کنده و کیسه گونی به پا کرده بود، اما از شدت سرما میلرزید، دوستانم تا او را دیدند پتویی دادند و از او خواستند به همراهشان به اردوگاه ترک اعتیاد برود، خوشبختانه پذیرفت الان بعد از گذشت یک سال به آغوش خانوادهاش برگشته است. همچنین در پاسخ به ثبت گروه خیران یادآور میشود: ما این گروه را به ثبت نرساندهایم و قصد این کار را هم نداریم، سعی میکنیم گمنام و مردمی باشیم تا بتوانیم بهتر خدمت کنیم.
در اینجا زنان دوشادوش مردان خدمت میکنند. آنطور که میگویند، از ساعت 10:30 میآیند و کارهای اولیه برای پخت و پز را انجام میدهند. همسر آقای سنوعی که شوهرش را در این مسیر همراهی میکند چند سالی است هر شنبه ساعت 10:30 صبح به اینجا میآید و دوشادوش دیگران کمک میکند. او میگوید: سعی میکنیم با دادن یک وعده غذایی، با آنها دوست شویم و متقاعدشان کنیم به زندگی عادیشان برگردند، شاید از بینشان یک نفر به زندگی عادی برگردد، همین هم یک دنیا ارزش دارد.
او که از این 5سال خاطرات زیادی دارد، تعریف میکند: در سرمای زمستان آدمهای زیادی را دیدهایم که در گور میخوابند (زمین را میکنند و داخل آن میخوابند) و رویشان پلاستیک میکشند و کنارشان آتشی روشن میکنند تا روشنایی و گرمابخش باشد، گاهی برف روی آنها را میگیرد و همان زیر میمانند، البته ما به این مکانها کوله میگوییم بهتر از واژه گور است. متأسفانه قدرت مواد زیاد است و این افراد حاضرند بهخاطر مواد هر جایی زندگی کنند، ما با توکل به خدا سعی خودمان را میکنیم.
وی با اشاره به تلاش گروه توضیح میدهد: مشکلی که در این مسیر داریم این است که وقتی آنها را تشویق میکنیم به دنبال پاک شدن بروند از ما میپرسند بعد چه کنیم و کجا برویم. از خیّران میخواهیم در این مسیر یار و یاور ما باشند تا بتوانیم به آنها کمک کنیم. خیلی از اینها جا و مکان ندارند و پس از ترک سرگردان میمانند و بهدلیل همین سرگردانی به شرایط قبلیشان برمیگردند.